برای قاصدک *
خدایا من چیزی نمیبینم اینده پنهان است اما آسوده ام چون من تورا میبینم و تو راه را.... خدایا..... چه ترس از درد بی درمان که دارم چون تو معبودی.... خدا میگوید تو ای زیباترین خورشید زیبایم تو ای والا ترین مهمان دنیایم بدان آغوش من همیشه باز است شروع کن یک قدم با تو تمام گام های مانده ات با من...! در دستور زبان عرفان، فعل اینگونه صرف می شود : من نیستم ، تو نیستی ، او هست . . . تا خدای بنده نواز است به خلقش چه نیاز ؟ میکشم ناز یکی ، تا به همه ناز کنم . . . بقیه در ادامه مطلب...
:ادامه مطلب:
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |